نقل جریان سفر امام حسن عسکری (علیه السلام) به گرگان از طریق طی الأرض و ذکر منابع این جریان
طی الأرض یکی از معجزات ائمهی معصومین (علیهم السلام) در زمان حیات مبارکشان میباشد، طی الأرض در لغت به معنای پیمودن زمین است و در اصطلاح به این معنا است که ائمهی معصوم (علیهم السلام) به عنایت و اذن خداوند تبارک و تعالی در یک لحظه از یک منطقه به منطقهی دور دست سفر میکنند و این پیمودن مسیر طولانی در یک لحظه، معمولا برای نشان دادن معجزهای از معجزات این بزرگوران صورت میگیرد.
یازدهمین امام از ائمهی اثنی عشر حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) هستند که در طول مدت عمر مبارک خود حداقل دوبار طی الأرض فرمودند، یکی از این موارد، سفر به شهر جرجان یا گرگان است که قبل از سفر، حضرت وعدهی سفر به این شهر را به مردم آن دیار داده بودند، لذا برای تبرک، این جریان را نقل میکنیم:
جعفر بن شریف جرجانى مىگوید:
سالى عازم حجّ شدیم و در سامرّا نزد امام عسکرى (علیه السّلام) رسیدم، و شیعیان، مال زیادى را توسط من براى آن حضرت، فرستاده بودند.
خواستم از حضرت بپرسم که آنها را به چه کسى بدهم اما قبل از اینکه چیزى بگویم، فرمود: آنچه با خود آوردهاى به مبارک، خادم من بده.
مىگوید: من نیز چنان کردم، سپس گفتم در گرگان شیعیانت به تو سلام مىرسانند.
فرمود: آیا بعد از اتمام حجّت به آنجا برمىگردى؟
گفتم: آرى.
فرمود: تو بعد از صد و هفتاد روز، به گرگان مىرسى، و اوّل روز جمعه سه روز گذشته از ماه ربیع الآخر به آنجا وارد مىشوى، به آنها بگو که من هم آخر همان روز، آنجا مىآیم، برو، خدا تو و آنچه با خود دارى سالم نگهدارد، و بر خانوادهات وارد مىشوى و براى پسرت، شریف فرزندى متولد مىشود، اسمش را صلت بن شریف بن جعفر بن شریف بگذار، و خداوند او را بزرگ مىگرداند و از دوستان ما خواهد شد.
گفتم: یا بن رسول اللَّه! ابراهیم بن اسماعیل جرجانى از شیعیان توست و بین دوستانت بسیار معروف است، و هر سال بیشتر از صد هزار درهم به آنها مىدهد.
فرمود: خدا از ابراهیم بن اسماعیل، بخاطر رفتارش با شیعیان ما، راضى است و گناهان او را بخشیده و فرزند سالمى به او روزى کرده است که حق را مىگوید.
به او بگو: که حسن بن على گفت: نام پسرت را «احمد» بگذار.
سپس نزد آن حضرت بر گشتم و مناسک حج را انجام دادم. و خدا مرا سالم نگهداشت تا اینکه روز جمعه، اول ماه ربیع الآخر، در ابتداى روز همچنان که امام فرموده بود به گرگان رسیدم. و دوستان و آشنایان براى دیدار من آمدند. به آنها گفتم که امام حسن عسکرى (علیه السّلام) وعده داده است که تا آخر همین روز، اینجا بیاید، پس آماده شوید تا سؤالها و حوایج خود را از او بخواهید.
همین که نماز ظهر و عصر را خواندند، در خانه من اجتماع کردند. به خدا قسم! چیزى نفهمیدیم مگر اینکه امام (علیه السّلام) آمد و وارد خانه شد، و اوّل او بر ما سلام کرد، سپس ما به استقبالش رفتیم و دستش را بوسیدیم.
سپس فرمود: من به جعفر بن شریف وعده داده بودم که آخر همین روز به اینجا بیایم، نماز ظهر و عصر را در سامرّا خواندهام و به سوى شما آمدم تا تجدید عهد نمایم، و اکنون در خدمت شما هستم و حاضرم تمام سؤالها و حوایج شما را برآورده سازم.
نخستین کسى که پرسش نمود «نضر بن جابر» بود. او گفت: یا ابن رسول اللَّه! چند ماه است که چشمان پسرم آسیب دیده است، از خدا بخواه تا بینایى را به او برگرداند.
حضرت فرمود: او را بیاور.
پس دست مبارکش را به چشمانش کشید، بینایى او به حالت اوّل برگشت آنگاه مردم یک به یک مىآمدند و نیازهاى خود را مطرح مىکردند، و حضرت نیز براى آنها دعا مىنمود و حوایجشان را بر آورده مىساخت، سپس حضرت، همان روز هم به سامرّا برگشت.
اما منابعی که این جریان را نقل کردهاند به ترتیب سال فوت مؤلف عبارت است از:
1- الثاقب فی المناقب، ابن حمزه طوسى، محمد بن على، زنده در 566 ق، ص: 214-216.
2- الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله، متوفی 573ق، ج1، ص: 424-426.
3- کشف الغمة فی معرفة الأئمة، اربلى، على بن عیسى، متوفی 692ق، ج2، ص: 427-428.
4- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، حر عاملى، محمد بن حسن، متوفی 1104ق، ج5، ص: 30.
5- مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر، بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، متوفی 1107ق، ج7، ص: 617-619.
6- بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، متوفی 1110ق، ج50، ص: 262-264.
7- منتهى الآمال، قمی، شیخ عباس، متوفی 1359ق، ج3، ص: 1921-1923.
8- نور الأبصار فی أحوال الأئمة التسعة الأبرار، محمد مهدی المازندرانی، متوفی 1384ق، ص: 322.
9- مسند الإمام العسکری (علیه السلام)، عزیز الله عطاردی، ص: 115-116.
10- موسوعة الإمام العسکری (علیه السلام)، ابوالقاسم خزعلی، ج1،ص: 235-236.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ