اهمیت تعقل و تفکر از نظر اسلام با عنایت به آیه 10 از سوره مُلک
خداوند تبارک و تعالی در سورهی مُلک آیه 10 چنین میفرمایند:«وَ قَالُواْ لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فىِ أَصحَْابِ السَّعِیرِ».
اما بحث در معنای این آیه از سورهی مبارکه مُلک را با این مقدمه آغاز میکنیم که طبق روایات وارده از معصومین (علیهم السلام)، خداوند دو حجت برای تمامی انسانها قرار داده است، «إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً»[1]، حجت یعنی دلیل واضح و روشن، خداوند دو دلیل واضح و روشن برای انسانها قرار داده است تا اگر کسی در این دنیا با وجود این دو حجت و دلیل، به دستورات خداوند عمل نکرد، خدا بتواند در روز قیامت آن شخص را محاکمه و مؤاخذه و در نهایت عذاب کند.
اما اولین حجت و دلیل روشنی که در دنیا به همهی انسانها عطا شده، عبارت است از عقل و قدرت تعقل و تفکر که طبق روایات، در باطن هر انسانی، نهفته و وجود دارد، و حجت و دلیل دوم نیز عبارت است از فرستادگان خداوند که همان پیامبران و جانشینان آنها میباشد، و حجت دوم طبق روایات، حجت ظاهر و مشهود است، بنابراین با وجود این دو حجت برای انسان، دیگر دلیلی برای گمراهی وجود ندارد، و خداوند با وجود هر کدام از این دو حجت، میتواند انسان را مؤاخذه کند.
خوشبختانه در مورد حجت ظاهری که پیامبران و جانشینان آنان باشد، کتابهای فراوان نوشته شده و مباحث گوناگونی صورت گرفته است که گرچه کافی نیست اما تا حدود زیادی باعث روشنگری نسبت به آنها شده است، لذا در این نوشتار در مورد این قسم از حجت، بحث نمیکنیم.
هدف از این نوشتار سخن در مورد حجت باطنی است که عبارت باشد از عقل، که متأسفانه نسبت به او کمتر توجه شده با اینکه از اهمیت بسیار بالایی برخودار است تا جایی که خداوند با نهادینه کردن عقل در درون تمامی انسانها، راه مؤاخذه و عذاب را برای خود هموار کرده است، یعنی خداوند با وجود عقل، از انسان سؤال خواهد کرد که چرا به صراط مستقیم قدم نگذاشتی و در مسیر گمراهی، عمر خود را سپری کردی؟
اما با توجه به اینکه خداوند عقل کل است و خود عاقلترین موجود است و اوست کسی که عقل را خلق کرده، اعتقاد ما این است که عقلی که در تمامی انسانها موجود و مستقر است، فقط و فقط انسان را به سوی راه مستقیم که خداوند باشد، هدایت میکند، و امکان ندارد عقل که مخلوق خداوند است، انسان را به غیر از خدا راهنمایی کند، لذا معتقدیم هیچ انسانی در زمین یافت نمیشود که بگوید من با عقل خود یافتم که غیر از خداوند را باید پرستش کنم، اگر کسی چنین ادعایی کرد، به او خواهیم گفت که این عقل تو نیست که چنین حکمی دارد، بلکه این وهم درون توست که به تو وانمود کرده که راه صحیح راهی غیر از خداوند است، در واقع پوششی از توهمات غیر صحیح که ناشی از تعلقات مادی و دنیایی است، روی عقل چنین انسانی را پوشانده و مانع از درک صحیح نسبت اطراف خود شده است.
از دیگر سوی، ما به عنوان پیروان و شیعیان اهل البیت (علیهم السلام) قائل هستیم که تنها فرقه و گروهی که در نهایت از عذاب خداوند نجات پیدا میکند، همین فرقه و پیروان آن است، و بر ادعای خود نیز دلیل و برهان داریم که خوشبختانه به خوبی و وضوح در کلمات علماء و اندیشمندان شیعه این ادله منعکس شده است، و ما در صدد بیان این ادله نیستیم، بلکه مشکل اینجا است که پیروان سایر مذاهب و حتی سایر ادیان به سختی و با عنایات خاص الهی، به این واقعیت پی میبرند که مذهب حق و راستین کدام است، اینکه گفتیم به سختی، به خاطر عوامل بسیار زیادی است، که مهمترین عامل پیروی از هوای نفس و دنیاپرستی و دنیا محوری و بیتوجهی به عالم ماوراء این دنیا است.
حال اگر سؤال شود که چگونه میتوان به مذهب حق و راه راست هدایت شد؟ در جواب خواهیم گفت: راه رسیدن به مذهب حق، دو چیز بیشتر نیست، یا این است که انسان با عقل خود به راه راست هدایت شود، و یا اینکه فرستادگان خداوند به سوی انسان آمده و راه نجات را به او نشان دهند، که البته راه دوم برای تمامی انسانها مقدور نیست، چرا که برخی از زمانها مثل امروز، شرایط به نحوی است که فرستادهی خداوند از دیدهی انسانها پنهان و دسترسی به او مشکل است، اما از طرف دیگر راه اول که عبارت باشد از عقل و قدرت تفکر و تعقل، درون تمامی انسانها وجود دارد و خداوند درون تمامی انسانها دلیل واضح و روشنی به نام عقل نهادینه کرده است که اگر انسان به این دلیل روی آورد و با آن به تفکر و تعقل بپردازد، قطعاً به راه راستین هدایت میشود، ولکن این عقل دچار توهمات غلط - که ناشی از دنیا محوری است - شده و البته این چنین نیست که خداوند در روز قیامت در مقام سؤال از انسانها، به خاطر این توهمات از انسان گذشت کند و او را مؤاخذه نکند، بلکه قطعاً از او میپرسد که چرا از هوای نفس خود پیروی کردی با اینکه دلیل عقل را درون تو قرار داده بودم؟
با این مقدمات در صدد بیان و اثبات این مطلب هستیم که بسیاری از انسانهایی که در نهایت جهنمی میشوند، به خاطر این است که از عقل خود استفاده نکرده و سودی نبردند، که اگر از عقل خود که یک حجت واضح و روشن است، بهره میبردند، قطعاً جزء جهنمیان واقع نمیشدند.
لذا این ادعای خود را با آیات ابتدایی سورهی مبارکه مُلک اثبات میکنیم، خداوند از آیه 6 تا 11 از این سوره، به توصیف وضعیت جهنم و اهل جهنم میپردازد:
وَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبهِِّمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ (6)
إِذَا أُلْقُواْ فِیهَا سمَِعُواْ لهََا شهَِیقًا وَ هِىَ تَفُورُ (7)
تَکاَدُ تَمَیزَُّ مِنَ الْغَیْظِ کلَُّمَا أُلْقِىَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلهَُمْ خَزَنَتهَُا أَ لَمْ یَأْتِکمُْ نَذِیرٌ (8)
قَالُواْ بَلىَ قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَ قُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شىَْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فىِ ضَلَالٍ کَبِیرٍ (9)
وَ قَالُواْ لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فىِ أَصحَْابِ السَّعِیرِ (10)
فَاعْترََفُواْ بِذَنبهِِمْ فَسُحْقًا لّأَِصْحَابِ السَّعِیرِ (11)
از ترجمهی آیات صرف نظر میکنیم و به اصل مطلب میپردازیم، خداوند در آیه 8 میفرماید نگهبانان جهنم از اهل جهنم به صورت استفهام انکاری، سؤال میکنند که آیا برای شما در دنیا کسی نبود که در مورد عذاب آخرت هشدار دهد؟ که در دو آیهی بعد پاسخ اهل جهنم بیان میشود، اهل جهنم در مقام پاسخ، اعتراف میکنند که بله، در دنیا کسانی بودند که به ما هشدار میدادند اما ما آنها را تکذیب کرده و گفتیم که شما در گمراهی بزرگی قرار دارید.
شاهد کلام در آیه 10 است که اهل جهنم در ادامه، به این مطلب نیز اعتراف میکنند: «وَ قَالُواْ لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فىِ أَصحَْابِ السَّعِیرِ»، یعنی اهل جهنم اعتراف میکنند که اگر ما در دنیا از کسانی بودیم که به حرف حق گوش فرا میدادیم و از عقل و قدرت تعقل خود استفاده میکردیم، از اهل جهنم نمیشدیم.
ظاهر آیه به طور صریح و روشن به این مطلب اشاره میکند که عدم استفادهی اهل جهنم از عقل خود در این دنیا باعث شده که آنها از مسیر حق منحرف گشته و در نهایت به عذاب الهی دچار شوند، و باید به این نکته نیز توجه داشت که اهل جهنم نمیگویند که ما جهنمی شدیم چرا که نماز نخواندیم یا روزه نگرفتیم یا خمس و زکات ندادیم، گرچه این امور نیز از الزامیات شریعت حق است، اما در یک مرحله قبل از این، اعتراف میکنند که قدرت تعقل خود را کنار گذاشتند و این باعث جهنمی شدن آنها شد.
پس با توجه مطالب بیان شده، نتیجهای که به آن میرسیم این است که مذهب حق که مذهب پیروان اهل البیت (علیهم السلام) باشد، انسان را قبل از هر چیز به تعقل و تکفر دعوت میکند و هیچ بهانهای را برای عدم تعقل قبول نمیکند، تا جایی که عدم تعقل منجر به عذاب الهی برای انسان میشود، که البته این بیان را میتوان از میان کلمات بعضی مفسرین نیز برداشت کرد[2].
[1] . الکافی، ج1، ص: 16.
[2]. بحرالعلوم، ج3، ص: 475 ؛ لطایف الإشارات، ج3، ص: 612 ؛ تفسیر جوامع الجامع، ج4، ص: 329 ؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج4، ص: 578 ؛ کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج10، ص: 173 ؛ مفاتیح الغیب، ج30، ص: 588 ؛ تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج9، ص: 354 ؛ تفسیر روح البیان، ج3، ص: 290.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ