محضر شما مخاطبان بزرگوار ایام شهادت زهرای أطهر، قلهنشین دنیای طهارت را تسلیت عرضه میکنم، امیدوارم که این ایام برای ما بتواند یک میثاقی حقیقی و پیمان واقعی باشد، آنکه مهم است این است که بدانیم در آن حدی که میتوان فهمید راز و رمز کوثریت زهرای أطهر چه بود، شما در همین مجرا و مسیر هستید، شما به عنوان سفیران حقیقی نور، بدون شک باید نفسهای قدسیتان حیات دهد و معنای حقیقی تبلیغ جز این نیست، حیات بخشی در زیر سایهی حرکت نوری، در مدار سفارت الهی، لبّ و جوهرهی کوثریت است.
قرآن کریم هم معنای کوثریت و هم راز و رمز آن را به ما نشان داد، در آیهی اول سورهی قدر معنای کوثریت را نشان دادند، «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ»، امام صادق (علیه السلام) در ذیل همین کریمه فرمودند:«اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ»(تفسیر فرات الکوفی:ص581)، فاطمه کوثر است یعنی او لیله قدر است، ویژگی لیله قدر آن ظرف بیرونی وجودی است که دائماً از آن حیات میجوشد، شبی که قرآن در آن نازل شد، او میدان جوشش حقیقت قرآن است، قرآن حقیقت نوری آسمانی حیاتبخشی که برای همیشه زنده است، آن چیزی که در او حقیقت نوری حیاتبخش ظهور و جلوه کرد، او یک چشمهی همیشه جوشان است، لیله قدر یعنی چشمهی همیشه زاینده، اگر حقیقت قرآن امام است، و اگر یازده قرآن ناطق از جان عرشی زهرا أطهر جوشید، پس به حق، قلب قدسی آن حضرت لیله قدر است، میدان جوشش همهی آنچه را میتوانیم نام آن را حیات و بالندگی و کمال وجودی بدانیم، کوثر چشمهی همیشه زاینده و جوشان است، که از او همواره حقائق و لطائف و حیات و برجستگی میجوشد.
از این مهمتر راز و رمز کوثریت است که در آیهی تطهیر است، «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» (احزاب/33)، نکتهی مهم این است که در حدیث کساء که ناظر به همین کریمه است، زهرای أطهر محور و مرکز طهارت شد، زهرا برای چه کسانی محور است؟ «فاطمة و أبوها و بعلها و بنوها»، در بین آن پنج نور قدسی آسمانی که هرچه در هستی است، بر سر سفرهی وجودی این انوار قدسی آسمانی است، که قلهنشینان حقیقت امکانی هستند، زهرای أطهر مرکز است، اینطور نیست که در یک فضای عمومی او مرکز باشد، بلکه در دنیای طهارت حقیقی، و در میان قلهنشینان حقیقت امکانی، زهرای أطهر محور و مرکز است.
اگر قرآن کریم میفرماید:«لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»(واقعه/79)، به دقائق و حقائق هستی بار نمییابد مگر قلب طاهر، اگر فرمود:«اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ»(بقره/282)، و اگر فرمود:«وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً*وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»(طلاق/2و3)، اگر توانستیم این رزق را، رزق حقیقی و آسمانی معنا کنیم نه رزق زمینی و دنیایی، رزق حقیقی چیست؟ معرفت و ولایت و محبت و فنای حقیقی در حضور قدسی ذات حق است، اینها رزق حقیقی است، شاهد آن کریمهای است که فرمود:«فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»(عبس/24)، که امام صادق (علیه السلام) فرمود:«عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ عَمَّنْ یَأْخُذُه»(الکافی:ج1،ص50).
طعام حقیقی برای جان انسانی، معرفت است، فرمود اگر معرفت حقیقی و سیطره بر اسرار هستی و قلهنشینی حقیقت امکانی و در نهایت نقش احیاگری میخواهید، همه در زیر سایهی طهارت است، «مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ ... یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»، رزق در یک مرحله گرفتن است و در یک مرحله دادن است، کسی که مجرای فیض حق است، این مجرای فیض حق بودن برای او یک رزق و روزی است، کسی که دریافت میکند مرزوق است و آنکه میجوشد و حیات میدهد، او نیز مرزوق حق است و چیزی از خود ندارد، مدار حقیقی در واجدیت بیرونی و در کمال حقیقی و در سرمدیت و قلهنشینی در حقیقت امکانی و در حیات بخشی بیرونی، طهارت است.
در میدان طهارت هر چه انسان بالاتر، سیطرهی وجودی او بیشتر است، یک مرحلهی از طهارت قابلیت دریافت حقائق آسمانی میدهد، «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»، و یک مرز دیگر از طهارت، قدرت فاعلیت به اذن حق در اعطاء کمالات بیرونی، حیات خارجی میدهد.
اگر امامت که غایت در تمام بایدها و نبایدهای شرعی ماست، اینکه در کتاب الحجّ در بحث مناسک فرمود:«تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ» (الکافی:ج4،ص549)، اختصاصی به حج ندارد، بلکه مصداق روشن بیرونی او حج است، همهی عبادات زمینهای برای حضور در محضر ولایت و زانو زدن در پیشگاه ولی است، لذا سالار شهیدان (علیه السلام) نیز فرمود: حسینیان و کربلائیان کسانی هستند که خون بستهی قلبشان را یکجا به ولایت تقدیم کردند، تا عبادت و ریاضت و دیانت و بایدها و نبایدهای شرعی ما، به این نقطهی نهایی یعنی حب و عشق به ولی و تقدیم کردن همهی حوزههای وجودی به خدمت ولایت منتهی نشود، ماندگاری و عاشورایی و کربلائی حسینی شدن، معنا ندارد، «مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا»(لهوف:ص61).
اگر امامت که این عظمت را دارد، که او محور و مدار حیات است، آب حیات در جامعه انسانی است، پس آن ظرف وجودی که میدان این حقیقت است، او کیست و چیست؟ کوثریت را درست و در زیر سایهی دقائق قرآنی معنا کنیم، و راز و رمز او را نیز در زیر سایهی دقائق قرآنی بیابیم، هر کس به اندازهی طهارت درونی خود، در عالم هستی حیات حقیقی دارد، آنها که قلهنشین حقیقت طهارت هستند، نه تنها حیات همیشگی و سرمدی دارند، بلکه خود آب حیاتاند و برای همیشه کوثر هستند.
اینکه چرا زهرای أطهر محور شد، در آن حرفهای زیادی است، خلاصه اینکه او عصارهی وجودی انسان کامل و بالاترین وجود امکانی است، «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی»(بحار الأنوار:ج23،ص234)، یک معنای لطیف آسمانی دارد، این عصارهی بیرونی و وجودی زهرای أطهر، که او عصارهی وجود خاتم شد، و او در دایرهی ولایت کلی کبری، حلقهی وصل نبوت و امامت شد، برای زهرای مرضیه جایگاه ویژه قرار داده است، این به این معنی نیست که وجود قدسی زهرای أطهر مقامی بالاتر از وجود مقدس خاتم الانبیاء و امیرالمؤمنین دارد، حقیقتی جدای از این حقیقت قدسی نیست، محوریت زهرای أطهر به خاطر حلقهی وصل بودن او است، بدون حضرت زهرا بدون شک امامتی نبود و بدون شک غایتی برای رسالت خاتم نبود، بنابراین او نقطهی غایی در نظام هستی است، و او حلقهی وصل حقیقی در مراتب وجودی کمالی و در حوزهی دقائق معرفتی است، مهم این است که این درس را از زندگی قدسی آن حضرت بگیریم، و زندگی خود را در مدار طهارت حقیقی سامان دهیم، و تلاش کنیم طهارت را تعمیق ببخشیم، قلهنشینان حقیقت طهارت، صدر نشینان حقیقت امکان و وجودشان آب حیات است.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ