سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
یادداشت ثابت - شنبه 98 اردیبهشت 1 , ساعت 7:24 عصر

نامه‌ی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) به شیعیان

the following epistle arrived from Imam Zamana (a.s.) addressed to his followers


الحمدلله مرحوم شیخ مفید (رحمة الله علیه) به این سعادت نائل آمدند و مفتخر شدند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) برای ایشان نامه‌ای ارسال کنند، این نامه حاوی پیام‌های بسیار ویژه و مهم برای پیروان آن حضرت است، که در اینجا قسمتی از این نامه را ذکر می‌کنیم (1):

the following epistle arrived from Imam Zamana (a.s.) addressed to Shaykh Abi Abdullah Muhammad bin Muhammad bin Noman This letter is for the worthy brother and righteous friend, Shaykh Mufeed Abu Abdullah Muhammad Ibne Muhammad Noman, may Allah always maintain his honor, it is from the position achieved due to the covenant taken from the people:


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

أَمَّا بَعْدُ

سَلَامٌ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَوْلَى الْمُخْلِصُ فِی الدِّینِ الْمَخْصُوصُ فِینَا بِالْیَقِینِ.

سلام بر تو اى دوست مخلص در دین که در اعتقاد به ما با علم و یقین امتیاز دارى‏ و خاص شده‌ای.

In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful. So to say: Peace be on you, O friend who is sincere in the religion of Allah and is successful in certainty in us.


فَإِنَّا نَحْمَدُ إِلَیْکَ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ نَسْأَلُهُ الصَّلَاةَ عَلَى سَیِّدِنَا وَ مَوْلَانَا نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ نُعْلِمُکَ أَدَامَ اللَّهُ تَوْفِیقَکَ لِنُصْرَةِ الْحَقِّ وَ أَجْزَلَ مَثُوبَتَکَ عَلَى نُطْقِکَ عَنَّا بِالصِّدْقِ.

ما شکر وجود تو را به پیشگاه خداوندى که جز او خدائى نیست برده و از ذات بی‌زوالش مسألت می‌نمائیم که رحمت پیاپى خود را بر آقا و مولى و پیغمبر ما محمّد و اولاد طاهرین او فرو فرستد، و به تو که پروردگار توفیقاتت را براى‏ یارى حق مستدام بدارد، و پاداش تو را با سخنانى که از جانب ما می‌گوئى با صداقت افزون گرداند...

We are thankful for our existence to Allah, except Whom there is no God. And we ask Allah for blessings and mercy upon our Prophet Muhammad and the Progeny of Muhammad. And may He always give you divine opportunity to help the truth and increase your rewards for speaking up in our favor.


أَنَّهُ قَدْ أُذِنَ لَنَا فِی تَشْرِیفِکَ بِالْمُکَاتَبَةِ وَ تَکْلِیفِکَ مَا تُؤَدِّیهِ عَنَّا إِلَى مَوَالِینَا قِبَلَکَ أَعَزَّهُمُ اللَّهُ بِطَاعَتِهِ وَ کَفَاهُمُ الْمُهِمَّ بِرِعَایَتِهِ لَهُمْ وَ حِرَاسَتِهِ.

اعلام می‌داریم که به ما اجازه داده شده که تو را به شرافت مکاتبه مفتخر سازیم و موظف بداریم که آنچه به تو می‌نویسیم به دوستان ما که نزد تو می‌باشند برسانى، خداوند آنها را به طاعت خود عزیز بدارد و با حفظ و عنایات خود مشکلات آنها را برطرف سازد.

We announce that we have been permitted to honor you with our letter and entrust you with responsibility of our friends, who are present around you. May Almighty Allah befriend them due to His obedience and may He suffice them in their important matters.


 فَقِفْ أَمَدَّکَ اللَّهُ بِعَوْنِهِ عَلَى أَعْدَائِهِ الْمَارِقِینَ مِنْ دِینِهِ عَلَى مَا نَذْکُرُهُ وَ اعْمَلْ فِی تَأْدِیَتِهِ إِلَى مَنْ تَسْکُنُ إِلَیْهِ بِمَا نَرْسِمُهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.

خداوند تو را با امداد خود بر دشمنانش که از دینش بیرون رفته‏اند، پیروز گرداند و در رسانیدن به کسانى که اطمینان به آنها دارى به طرزى که إن شاء اللَّه مى‏نویسیم عمل کن.

May the Almighty Allah help you against the pledge-breakers who have gone out of the religion of God. Then consider what I am explaining to you and convey it to those whom you trust, if Allah wills.


نَحْنُ وَ إِنْ کُنَّا ثَاوِینَ بِمَکَانِنَا النَّائِی عَنْ مَسَاکِنِ الظَّالِمِینَ حَسَبَ الَّذِی أَرَانَاهُ اللَّهُ تَعَالَى لَنَا مِنَ الصَّلَاحِ وَ لِشِیعَتِنَا الْمُؤْمِنِینَ فِی ذَلِکَ مَا دَامَتْ دَوْلَةُ الدُّنْیَا لِلْفَاسِقِینَ فَإِنَّا یُحِیطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِکُمْ وَ لَا یَعْزُبُ عَنَّا شَیْ‏ءٌ مِنْ أَخْبَارِکُمْ.

هر چند ما در جایى منزل کرده‏ایم، که از محل سکونت ستمگران دور است و این هم به علتى است که خداوند صلاح ما و شیعیان با ایمان ما را تا زمانى که دولت دنیا از آن فاسقان می‌باشد در این دیده است ولى در عین حال از اخبار و اوضاع شما کاملا آگاهیم و چیزى از آن بر ما پوشیده نمی‌ماند.

If we are in such a position that we are away from the habitations of the oppressors and it is due to hidden wisdom that the Almighty Allah has considered best for us and the believer followers of us, till the material wealth is in control of the transgressors. Inspite of all this, we are perfectly cognizant of all your affairs and problems and nothing regarding you is hidden from us.


وَ مَعْرِفَتُنَا بِالزَّلَلِ الَّذِی أَصَابَکُمْ مُذْ جَنَحَ کَثِیرٌ مِنْکُمْ إِلَى مَا کَانَ السَّلَفُ الصَّالِحُ عَنْهُ شَاسِعاً وَ نَبَذُوا الْعَهْدَ الْمَأْخُوذَ مِنْهُمْ وَراءَ ظُهُورِهِمْ.

ما از لغزشهائى که از بعضى شیعیان سرمی‌زند از وقتى که بسیارى از آنها میل به بعضى از کارهاى ناشایسته‏اى نموده‏اند که نیکان گذشته از آنها احتراز می‌نمودند و پیمانى که از آنها براى توجه به خداوند و دورى از زشتى‏ها گرفته شده و آن را پشت سر انداخته‏اند اطلاع داریم.

We have received information about the disgrace and humility suffered by you all due to most of you acting in opposition to the ways of your predecessors, regarding which you may not have received any information. 


کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاءُ.

گویا آنها نمی‌دانند که ما در رعایت حال شما کوتاهى نمى‏کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‏ایم، و اگر جز این بود از هر سو گرفتارى به شما رو مى‏آورد و دشمنان شما، شما را از میان می‌بردند.

And that we are concerned about you and we do not forget you and if this attention and favor had not been there, calamities would have befallen you and your enemies would have destroyed you.


فَاتَّقُوا اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ.

پس تقواى الهی پیشه سازید.

 Therefore fear the Almighty Allah.





(1) . الخرائج و الجرائح (راوندی)، ج‏2، ص: 902 ؛ الإحتجاج (طبرسی)، ج‏2، ص: 497 ؛ بحار الأنوار (مجلسی)، ج‏53، ص: 175.

(1). al-Khara"eej v2 p902 , al-Ihteejaj v2 p497 , beehar al-anwar v53 p175

 


یادداشت ثابت - سه شنبه 97 اسفند 8 , ساعت 8:40 صبح

جایگاه مادر و زن در کلام پیامبر و اهل بیت علیهم السلام

The status Of Mother and Wife in the last prophet & Ahlol Bayt"s Speech

 

 

1- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ مِائَةَ رَحْمَةٍ فَجَعَلَ فِی الْأَرْضِ مِنْهَا رَحْمَةً مِنْهَا تَعَطُّفُ الْوَالِدَةِ عَلَى وَلَدِهَا.

 خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و‌آله) فرموده ‏اند: خداوند متعال روزى که آسمانها و زمین را آفرید، صد رحمت پدید آورد که فقط یک بخش آن را در زمین قرار داده است که به سبب همان رحمت مادر بر فرزند خویش مهرورزى مى ‏کنند.

The Prophet (S) said, "Verily Allah, most High, created one hundred units of mercy on the day He created the heavens and the earth, each unit of which corresponds to all that is between the sky and the earth. Of these He descended one unit of mercy to the earth, and by virtue of that one unit, everything in creation shows understanding for one another, the mother is affectionate towards her child. 

 

2- عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا حَقُّ الزَّوْجِ عَلَى الْمَرْأَةِ فَقَالَ لَهَا أَنْ تُطِیعَهُ وَ لَا تَعْصِیَهُ وَ لَا تَصَدَّقَ مِنْ بَیْتِهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ لَا تَصُومَ تَطَوُّعاً إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ لَا تَمْنَعَهُ نَفْسَهَا وَ إِنْ کَانَتْ عَلَى ظَهْرِ قَتَبٍ وَ لَا تَخْرُجَ مِنْ بَیْتِهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ إِنْ خَرَجَتْ مِنْ بَیْتِهَا بِغَیْرِ إِذْنِهِ لَعَنَتْهَا مَلَائِکَةُ السَّمَاءِ وَ مَلَائِکَةُ الْأَرْضِ وَ مَلَائِکَةُ الْغَضَبِ وَ مَلَائِکَةُ الرَّحْمَةِ حَتَّى تَرْجِعَ إِلَى بَیْتِهَا

فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَقّاً عَلَى الرَّجُلِ قَالَ وَالِدُهُ

فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَقّاً عَلَى الْمَرْأَةِ قَالَ زَوْجُهَا. (الکافی، ج‏5، ص: 507)

از امام پنجم امام باقر (علیه السلام): زنى بمحضر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) آمد و عرضه داشت: حق شوهر بر زن چیست؟ فرمود: آنکه فرمان او برد و مخالفت و عصیان او نکند، و چیزى از خانه او بدون اجازه او صدقه ندهد و روزه مستحب جز با اجازه او نگیرد، و اگر بر پشت مرکب آماده سفر است و شوهر از او آمیزش خواست امتناع نکند. و جز با اجازه او از خانه بیرون نرود، که اگر بى‏اجازه او بیرون رود فرشتگان آسمان و زمین و رحمت و غضب بر او نفرین فرستند، تا گاهى که بخانه برگردد.

زن پرسید: یا رسول اللَّه چه کسى حقش به گردن مرد بیش از همه مى ‏باشد؟ فرمود: پدرش،

پرسید چه کسى حقش بر زن بیش از همگان است؟ فرمود: شوهر.

 

Abu Ja‘far, ‘Alayhi al-Salam, has said that once a woman came to the Holy Prophet, O Allah, grant compensation to Muhammad and his family worthy of their services to Your cause, and asked, ‘What is the right of husband on a woman?’ He (the Messenger of Allah) said to her, ‘She must yield to and obey him and must not oppose and disobey him. She must not give charity from his house without his permission and must not fast optionally without his permission. If she goes out of his house  without his permission, the angels of skies and earth condemn her as well the angels of wrath and angels of mercy until she returns to her home.’

She then asked, ‘O Messenger of Allah, who has the greatest right on a man?’ He (the Messenger of Allah) replied, ‘His father has the greatest right.’

She then asked, ‘O Messenger of Allah, who has the greatest right on a woman?’ He (the Messenger of Allah) replied, ‘Her husband has the greatest right on her

  

3- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَبَرُّ قَالَ أُمَّکَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَال‏ أُمَّکَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أُمَّکَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أَبَاکَ.

(الکافی، ج‏2، ص: 160-159)

امام صادق علیه السلام) فرمودند: شخصی به محضر خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) شرفیاب شد و عرضه داشت یا رسول الله! به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمودند به مادرت نیکی کن، شخص دوباره پرسید بعد از او به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت همچنان پاسخ دادند به مادرت نیکی کن، مرد سوال خود را سومین بار نیز تکرار کرد، که حضرت همان پاسخ را فرمودند، آن شخص فرمود بعد از مادر به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت در پاسخ فرمودند به پدرت نیکی کن.


abu ‘Abd Allah who has said the following   :“Once a man came to the Holy Prophet and said, ‘O  Messenger of Allah, to whom should I be kind?’ The Messenger of Allah said, ‘Be kind to your other.’ The man asked, ‘Then whom?’The Messenger of Allah said, ‘Your mother.’ The man asked,‘Then whom?’ The Messenger of Allah said, ‘Your mother.’The man asked, ‘Then whom?’ The Messenger of Allah said,“Be kind to your father

 

 


یادداشت ثابت - شنبه 97 دی 30 , ساعت 9:23 عصر

1- أخرج الإمام أحمد، و التّرمذی، و الحاکم عن أبی الزّبیر رضى اللّه عنه، أنّ النّبیّ صلّى اللّه علیه و آله و سلّم قال: «إِنَّهَا فَاطِمَةُ بِضْعَةٌ مِنِّی، یُؤْذِینِی مَا آذَاهَا».

احمد بن حنبل و ترمذی و حاکم نیشابوری از ابی زبیر نقل کردند که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود به راستی که فاطمه علیها السلام پاره‌ی تن من است و هر آنچه که او را اذیت کند مرا اذیت کرده است.

مسند احمد: ج26، ص46 ؛ سنن تزمذی: ج5، ص511 ؛ المستدرک علی الصحیحین: ج11، ص59.


و روى البخاری فی صحیحه بإسناد ذکره أن رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم قال: فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی‏.

بخاری به سند خود در کتابش روایت کرده است که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود فاطمه علیها السلام پاره‌ی تن من است و هر کس او را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است.

صحیح بخاری: ج6، ص121.


الإحتجاج عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله قَالَ لِفَاطِمَةَ یَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یرْضَى لِرِضَاکِ.

مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج از حسین بن زید از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به حضرت زهرا علیها السلام فرمود ای فاطمه به راستی که خداوند به جهت غضب و ناخشنودی تو، ناخشنود می‌گردد و به جهت رضایت تو راضی خواهد گشت.

الإحتجاج: ج‏2، ص354.


2- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله یَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِی فَهُوَ فِی الْجَنَّةِ مَعِی وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِی النَّارِ یَا سَلْمَانُ حُبُّ فَاطِمَةَ یَنْفَعُ فِی مِائَةِ مَوْطِنٍ أَیْسَرُ تِلْکَ الْمَوَاطِنِ الْمَوْتُ وَ الْقَبْرُ وَ الْمِیزَانُ وَ الْمَحْشَرُ وَ الصِّرَاطُ وَ الْمُحَاسَبَةُ فَمَنْ رَضِیَتْ عَنْهُ ابْنَتِی فَاطِمَةُ رَضِیتُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِیتُ عَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مَنْ غَضِبَتْ عَلَیْهِ فَاطِمَةُ غَضِبْتُ عَلَیْهِ وَ مَنْ غَضِبْتُ عَلَیْهِ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَا سَلْمَانُ وَیْلٌ لِمَنْ یَظْلِمُهَا وَ یَظْلِم‏ ذُرِّیَّتَهَا وَ شِیعَتَهَا.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به سلمان فرمود ای سلمان! هر کسی دخترم فاطمه علیها السلام را دوست داشته باشد، او در بهشت مرا همراهی خواهد کرد، و هر کسی او را خشمگین سازد، جایگاه او آتش خواهد بود، ای سلمان محبت فاطمه در صد موضع و مکان به انسان نفع می‌رساند که آسان‌ترین آن مواضع، لحظه‌ی مرگ و جایگاه قبر و دادگاه عدل خداوندی و صحرای محشر و عرضه‌ی اعمال انسان بر او و حساب رسی به آنها است، پس هر کسی که دخترم از او راضی باشد، من از نیز او راضی هستم، و هر کسی را که من از او راضی باشم، خدا از او راضی خواهد بود، اما اگر دخترم از کسی غضبناک بود، من نیز بر او غضبناک خواهم شد، و هر کسی که من از او غضبناک باشم، خدا بر او غضب خواهد گرفت، ای سلمان وای و ویل بر کسی که به فاطمه علیها السلام و همسرش علی امیرالمؤمنین علیه السلام ظلم کند و وای و ویل بر کسی که به فرزندان فاطمه علیها السلام و شیعیان او ظلم کند.

بحار الأنوار: ج‏27، ص116.


عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ: قَالَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ یَظْلِمُ بَعْدِی فَاطِمَةَ ابْنَتِی وَ یَغْصِبُهَا حَقَّهَا وَ یَقْتُلُهَا.

امام صادق علیه السلام فرمودند که جدم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود از رحمت خدا به دور است کسی که بعد از من به دخترم فاطمه علیها السلام ظلم کند و حق او غصب کند و او را به قتل برساند.

بحار الأنوار: ج‏29، ص346.


3- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله لِعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ: ... وَ لَوْ کَانَ الْحُسْنُ هَیْئَةً لَکَانَتْ فَاطِمَةَ بَلْ هِیَ أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَةَ علیها السلام ابْنَتِی خَیْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَرَفاً وَ کَرَماً.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خطاب به عبد الرحمن بن عوف فرمودند اگر نیکویی و زیبایی به صورت هیئت انسان باشد، او حتماً فاطمه علیه السلام خواهد بود، بلکه فاطمه علیه السلام بزرگتر است، به راستی که دخترم فاطمه علیها السلام از نظر عنصر وجودی و شرافتمندی و بخشندگی بهترینِ اهل زمین است.

مائة منقبة: ص136.


4- قال‏ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلم:‏ و الذی بعثنی بالرسالة و اصطفانی بالنبوة، لقد حرّم اللّه تعالى النار على لحم‏ فاطمة و دمها و شعرها و عصبها، و فطم من النار ذرّیتها و شیعتها ... الویل لمن شک فی فضل فاطمة، لعن اللّه من یبغض بعلها و لم یرض بإمامة ولدها.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمودند قسم به کسی که من را برای رسالت مبعوث کرد و برای نبوت اختیار کرد، به راستی که خداوند آتش را بر گوشت و پوست و مو و رگ‌های فاطمه علیها السلام حرام کرده است، فرزندان و شیعیان او را نیز از آتش حفظ کرده است، و وای و ویل بر کسی که در برتری فاطمه علیها السلام شک کند، و خداوند نفرین کند کسی را که کنیه‌ی شوهر او را در دل دارد و به امامت فرزندان او راضی نباشد.

الثاقب فی المناقب: ص294.


5- عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله الْوَفَاةُ دَعَا الْأَنْصَارَ وَ قَالَ یَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ ... أَلَا فَاسْمَعُوا وَ مَنْ حَضَرَ أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی فَمَنْ هَتَکَهُ فَقَدْ هَتَکَ حِجَابَ اللَّهِ.

امام کاظم علیه السلام از پدر بزرگوارش امام صادق علیه السلام روایتی نقل کردند که هنگامی که زمان شهادت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرارسید، گروه انصار را دعوت کرد و به آنها فرمود ای گروه انصار و هر آن کسانی که اینجا حاضر هستند گوش فرادهید که به راستی که درب خانه‌ی فاطمه علیها السلام درب خانه‌ی من است و خانه‌ی فاطمه علیها السلام خانه‌ی من است، و هر کسی که به خانه‌ی او جسارت کند، در واقع به حجاب خدا جسارت کرده است.

بحار الأنوار: ج‏22، ص477.


6- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ.

امام صادق علیه السلام در ذیل آیه إنا أنزلناه فی لیلة القدر فرمودند لیلة همان فاطمه علیها السلام است، و قدر همان الله است، هر کسی که توانست از فاطمه علیها السلام به هر اندازه که حق او است، معرفت پیدا کند، به راستی که او شب قدر را درک کرده است.

بحار الأنوار: ج‏43، ص65.


7- سَمِعْتُ النَّبِیَّ صلّى اللّه علیه و آله یَقُولُ لِابْنَتِهِ فَاطِمَةَ أَنْتِ خَیْرُ النَّاسِ أَباً وَ بَعْلا.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به دختر خود حضرت زهرا علیها السلام فرمودند تو بهترین مردم از جهت پدر و همسر هستی.

بحار الأنوار: ج‏38، ص9.


8- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله یَا فَاطِمَةُ ... أَنْتِ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکِ.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمودند ای فاطمه تو از من هستی و من از تو هستم.

بحار الأنوار: ج‏43، ص33.


9- عَنِ النَّبِیِّ صلّى اللّه علیه و آله قَالَ: نُورُ ابْنَتِی فَاطِمَةَ مِنْ نُورِ اللَّهِ.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمودند نور دخترم فاطمه از نور خدا است.

بحار الأنوار: ج‏15، ص10.


10- عن رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله عن اللّه تبارک و تعالى أنه قال: یا أحمد، لولاک لما خلقت الأفلاک، و لو لا علی لما خلقتک، و لو لا فاطمة لما خلقتکما

خداوند در شب معراج به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمودند ای احمد اگر تو نبودی، جهانیان را خلق نمی‌کردم، اگر علی علیه السلام نبود، تو را خلق نمی‌کردم، و اگر فاطمه علیها السلام نبود شما دو نفر را خلق نمی‌کردم.

جنة العاصمة: ص284.


11- یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِکَتِهِ یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَى أَمَتِی فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ إِمَائِی قَائِمَةً بَیْنَ یَدَیَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِیفَتِی.

خداوند به ملائک فرمود این ملائک من، به سرور کنیزان من، فاطمه علیها السلام نگاه کنید که در برابر ایستاده است و تمام اعضاء و جوارح او از خوف من می‌لرزد.

بحار الأنوار: ج‏28، ص38.


12- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله بَیْنَمَا أَهْلُ الْجَنَّةِ فِی الْجَنَّةِ یَتَنَعَّمُونَ وَ أَهْلُ النَّارِ فِی النَّارِ یُعَذَّبُونَ إِذَا لِأَهْلِ الْجَنَّةِ نُورٌ سَاطِعٌ فَیَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا هَذَا النُّورُ لَعَلَّ رَبَّ الْعِزَّةِ اطَّلَعَ فَنَظَرَ إِلَیْنَا فَیَقُولُ لَهُمْ رِضْوَانُ لَا وَ لَکِنْ عَلِیٌّ علیها السلام مَازَحَ فَاطِمَةَ فَتَبَسَّمَتْ فَأَضَاءَ ذَلِکَ النُّورُ مِنْ ثَنَایَاهَا.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمودند هنگامی که اهل بهشت در بهشت در از نعمتهای برخوردارند، ناگهان متوجه نور درخشانی می‌شوند، هنگامی که از علت آن سؤال می‌کنند خداوند به آنها می‌فرماید که امیرالمؤمنین علی علیه السلام به حضرت زهرا سلام الله علیها شوخی کردند و حضرت زهرا علیها السلام نیز لبخند زدند و آن نور درخشان از دندانهای حضرت زهرا علیها السلام نمایان شد.

بحار الأنوار: ج‏43، ص75.


13- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله یَا بُنَیَّةِ أَنَّکِ أَوَّلُ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَالْوَیْلُ کُلُّهُ لِمَنْ ظَلَمَکِ وَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ لِمَنْ نَصَرَکِ.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمودند ای دخترم تو اولین نفر از اهل بیت من هستی که به من ملحق می‌شوی، پس ویل و وای بر کسی که به تو ظلم کند و پیروزی بزرگ برای کسی که تو را یاری کند.

بحار الأنوار: ج‏43، ص227.


14- قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ إِن‏ فَاطِمَةَ علیها السلام خِیَرَةُ الْحَرَائِرِ.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند به راستی که فاطمه علیها السلام بهترینِ زنان آزاده است.

إثبات الهداة: ج‏5، ص161.


15- قالت عائشة : کنّا نخیط ، و نغزل ، و ننظم الأبرة باللّیل فی ضوء وجه فاطمة ( علیها السلام )

از عائشه نقل شده که ما شبها در زیر نور چهره‌ی فاطمه خیاطی و پنبه ریسی و نخ سوزن می‌کردیم.

أخبار الأُول وآثار الدول لأحمد بن یوسف الدمشقی ؛ فاطمة الزهراء عن لسان عائشة الشیخ جعفر الهادی.


16- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله: یَا فَاطِمَةُ! أَبْشِرِی فَلَکِ عِنْدَ اللَّهِ مَقَامٌ مَحْمُودٌ تَشْفَعِینَ فِیهِ لِمُحِبِّیکِ وَ شِیعَتِکِ فَتُشَفَّعِینَ.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمودند ای فاطمه بر تو باد بشارت که تو نزد خداوند مقام ستوده و بلند مرتبه داری که در آن مقام‏ از دوستان و از شیعیانت شفاعت می‌کنى و شفاعت تو نیز پذیرفته خواهد بود.

بحار الأنوار: ج‏29، ص346.

 

https://t.me/harimeshie


یادداشت ثابت - یکشنبه 97 دی 3 , ساعت 10:18 عصر

ما معتقدیم: ازدواج موقت امر مشروعى است که در فقه اسلامى به عنوان‏ «متعه‏» معروف شده است،به این ترتیب ازدواج،دو گونه است،ازدواج دائم که وقت و زمان آن نامحدود است و ازدواج موقت که مدت آن با توافق طرفین تعیین مى‏گردد.

این ازدواج با ازدواج دائم در بسیارى از مسائل شباهت دارد از جمله مساله مهریه،خالى بودن زن از هر گونه مانع،و احکام مربوط به فرزندانى که از این ازدواج متولد مى ‏شوند که با فرزندان ازدواج دائم هیچ تفاوتى ندارد،نگهداشتن عده بعد از جدایى،اینها همه نزد ما جزء مسلمات است،به تعبیر دیگر عقد موقت (متعه) یک نوع ازدواج است،با تمام ویژگیهایش. البته تفاوتهایى میان عقد موقت و دائم وجود دارد از جمله این که در عقد موقت نفقه زن بر شوهر واجب نیست،و دو همسر از همدیگر ارث نمى ‏برند (ولى فرزندان آنها از پدر و مادر و یکدیگر ارث مى‏ برند).

به هر حال ما این حکم را از قرآن مجید گرفته ‏ایم که مى ‏فرماید:«فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن فریضة،زنانى را که متعه مى ‏کنید،مهر آنها را باید بپردازید». (1)

بسیارى از محدثان معروف و مفسران بزرگ،تصریح کرده‏ اند که این آیه درباره عقد موقت است.

در تفسیر طبرى روایات زیادى در ذیل این آیه نقل شده که نشان مى ‏دهد آیه فوق مربوط به ازدواج موقت است و گروه کثیرى از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله) به آن شهادت داده‏ اند. (2)

در تفسیر«الدر المنثور»،و «سنن بیهقى‏»نیز روایات در این زمینه فراوان است. (3)

در«صحیح بخارى‏»و«مسند احمد»و«صحیح مسلم‏»و کتب فراوان دیگر نیز روایاتى که دلیل بر وجود عقد موقت در عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است دیده مى ‏شود،هر چند روایات مخالف آن نیز وجود دارد. (4)

جمعى از فقهاى اهل سنت معتقدند که نکاح متعه در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده سپس این حکم نسخ شده است،در حالى که جمعى مى‏ گویند این حکم تا آخر عمر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده و «عمربن خطاب علیه ما علیه» آن را نسخ کرده است، حدیث‏«متعتان کانتا على عهد رسول الله و انا محرمهما و معاقب علیهما:متعة النساء و متعة الحج،دو متعه در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) وجود داشت و من آنها را تحریم کردم و بر آنها مجازات مى ‏کنم! متعه زنان و متعه حج (که نوع خاصى از حج است) »گواه این معنى است. (5)

شکی نیست که در این حکم اسلامى در میان روات اهل سنت مانند بسیارى از احکام دیگر اختلاف نظر است،بعضى معتقد به نسخ آن در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و بعضى به نسخ آن در زمان خلیفه دوم و گروه اندکى بکلى آن را انکار مى‏ کنند،و این گونه اختلافات در مسائل فقهى وجود دارد،ولى فقهاى شیعه در مشروعیت آن اتفاق نظر دارند و مى ‏گویند در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسخ نشده و بعد از رحلت آن حضرت نسخ آن غیر ممکن است.

 

-------------------------------------------------

1-سوره نساء،آیه 24.

2-تفسیر طبرى،جلد 5،صفحه 9.

3-الدر المنثور،جلد 2،صفحه 140-سنن بیهقى،جلد 7،صفحه 206.

4-مسند احمد،جلد 4،صفحه 436-صحیح بخارى،جلد 7،صفحه 16 و صحیح مسلم،جلد 2، صفحه 1022 تحت عنوان‏«باب نکاح المتعه‏»آمده است.

 

5-این حدیث‏به همین عبارت یا عباراتى شبیه آن از نظر محتوا در سنن بیهقى،جلد 7، صفحه 206 و بسیارى از کتب دیگر آمده است،نویسنده الغدیر،بیست و پنج‏حدیث از کتب صحاح و مسندها نقل مى‏ کند که‏«متعه‏»در شرع اسلام،حلال و در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و خلیفه اول و مقدارى از زمان عمر معمول بوده،سپس او در اواخر عمرش از آن نهى کرد (الغدیر،جلد 3،صفحه 332) .


یادداشت ثابت - جمعه 97 آبان 26 , ساعت 6:52 صبح

آیا نهم ربیع الاول روز جشن به مناسبت تاجگذاری امام زمان علیه السلام است؟

برخی چنین پنداشته اند که روزی که امام زمان علیه السلام به امامت رسیدند - که نهم ربیع الاول است - در واقع روزی است که باید به همین مناسبت جشن و شادی برپا کرد، چرا که رسیدن به مقام امامت برای ایشان دارای خوشحالی است و لازم است که پیروان آن حضرت نیز مسرور باشند.

البته در ابتدا باید این مطلب ثابت شود که رسیدن به مقام امامت مثل مقامات دنیایی است و برای صاحب آن باعث خوشحالی زائد الوصف است، که به نظر میرسد اثبات این مطلب مشکل باشد، چرا که در مقامات و مناصب دنیایی چنین است که اگر به کسی پیشنهاد شد که مسئولیت فلان منصب را قبول کن، او میتواند به هر دلیل آن مسئولیت را نپذیرد، اما به اعتقاد شیعه، اگر کسی قرار شد که مسئولیت امامت بر جامعه را بپذیرد بر او لازم و واجب است این مسئولیت را پذیرد و آن را بر عهده بگیرد.

برای نمونه مرحوم علامه حلی در کتاب ألفَین چنین میفرمایند:

منها تحمل الإمامة و قبولها و هذا یجب على الإمام و قد فعله.( الألفین، ص 54)

یعنی هدایت انسانها دارای شرایطی است که یکی از آنها قبول وظیفه ی امامت و پذیرش آن است که بر امام و کسی که این وظیفه به او محول شده، واجب است آن را بر عهده بگیرد، و میبینیم که امام علیه السلام نیز آن را قبول کرده است.

پس قبول مقام امامت و یا نبوت یک وظیفه است که بر عهده ی یک شخص نهاده میشود و نمیتواند از پذیرش آن سرباز زند، که البته دارای شرایط خاصی است مثل اینکه امام یا نبی باید معصوم بوده و افضل انسانها و برترین آنها باشند که قطعا چنین است.

در مرتبه ی نازل و پائین تر از مقام امامت، مقام مرجعیت است که در زمان غیبت امام علیه السلام وظیفه ی علمای شیعه این است که هدایت مردم را تا جایی که توان دارند بر عهده بگیرند، در سیره ی علمای شیعه این مطلب به وفور دیده میشود که ایشان در قبول این مسئولیت اشتیاق چندانی نداشتند چرا که آن را وظیفه ای بس مهم میدانستند که لغزش در این مسیر باعث لغزش بسیاری از انسانها میشود لذا آن را با اکراه میپذیرفتند نه اینکه کسی توهم کند آنها از وظیفه ی هدایتگری سرباز میزدند.

در ادامه ی اصل بحث، ممکن است کسی بگوید وظیفه بودن مقام امامت برای امام علیه السلام منافاتی با این ندارد که وقتی ایشان به این مقام رسید، خوشحال باشیم و به ایشان تبریک بگوییم.

در مقام پاسخ باید به سیره ی اهل بیت علیهم السلام مراجعه کنیم، که آیا ائمه ی معصومین وقتی به این مقام میرسیدند، خوشحال بودند و آیا مومنین و شیعیان به ایشان تبریک میگفتند؟ جواب منفی است و در هیچ کجای تاریخ این مطلب نقل نشده است.

بله، در مورد جریان غدیر خم، روایات زیادی نقل شده که بعد از اینکه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم، امیرالمؤمنین را به جانشینی خود معرفی کردند، دستور دادند که همه به ایشان سلام کرده و با این لقب خاص او را خطاب قرار دهند و تبریک بگویند، که جمله ی «بخ بخ یا علی» از عمر بن الخطاب در این زمینه معروف است. (الإرشاد، ج‏1، ص 177)

اما باید توجه داشت که این قضیه با ما نحن فیه فرق دارد، چرا که در آن روز هم خاتم الانبیاء و هم امیرالمؤمنین در قید حیات بودند و این مساله نیز یک مساله ویژه و حساس بود و باید از همه ی مسلمین بیعت گرفته میشد تا حجت بر همگان تمام شود، و اگر در سالهای بعد، این جریان توسط سایر ائمه علیهم السلام مورد تاکید بود و آن را عید خطاب کردند، به خاطر اهمیت مقام امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام بود که دوست داشتند همگان به این ولایت اقرار کنند چرا که شرط قبولی اعمال، ولایت است، کما اینکه در روایات به این معنا اشاره شده که شادی برای مومنان است به جهت اینکه ولایت اهل بیت بر آنها عرضه شد و آنها نیز قبول کردند.(وسائل الشیعة، ج‏10، ص 446)

وانگهی! بعد از اینکه جریان سقیفه پایه ریزی شد، به حسب ظاهر مقام خلافت از امیرالمؤمنین سلب شد، اما همچنان ایشان مولی و امام همه ی مسلمین بودند گرچه قدرت تصرف در امور ظاهری را نداشتند.

برای تایید این مطلب که روز نهم ربیع الاول روز تبریک به امام زمان علیه السلام نیست، به این نکته اشاره میکنیم که اگر قرار باشد روز بعد از شهادت امام عسکری علیه السلام روز تبریک به امام زمان علیه السلام باشد، بنابراین باید روز یازدهم محرم یعنی یک روز بعد از شهادت امام حسین علیه السلام نیز روز تبریک به امام سجاد علیه السلام باشد چرا که ایشان به مقام امامت رسیدند، و همچنین روز بیست و دوم ماه رمضان روز تبریک به امام حسن مجتبی علیه السلام باشد که بعد از امیرالمؤمنین به مقام امامت رسیدند، که در واقع چنین نیست و کسی امروز این ایام را به عنوان ایام جشن و تبریک محسوب نمیکند.

اما ممکن است کسی بگوید این نمونه هایی که بیان شد، در مورد ائمه ای است که شهید شده اند و روز بعد از شهادت ایشان معنا ندارد که به امام بعدی که او نیز شهید شده است تبریک بگوییم، در حالیکه بحث در مورد امام زمان علیه السلام است که امام زنده ولی غایب است، که با سایر اجداد معصومین خود از این جهت فرق دارد.

در جواب چنین میگوییم که اولا در اعتقادات شیعه چنین آمده است که زنده بودن یا مرده بودن امام معصوم هیچ فرقی برای او ندارد و هر ویژگی که امام در زمان حیات خود دارد همان ویژگی را نیز در زمان ممات خود دارد، کما اینکه در بعضی از زیارات معصومین میخوانیم «اشْهَدُ انَّکَ تَسْمَعُ کَلامِی وَ تَشْهَدُ مَقامِی‏» لذا فرقی بین امام زنده و مرده نیست.

ثانیا بر فرض قبول کنیم که ممات امام علیه السلام یک فرق ویژه است که او را از امام زنده متمایز میکند لذا میتوان به امام زنده تبریک گفت اما به امام مرده نمیتوان، این سوال به صورت جدی مطرح است که آیا در زمان خود ائمه وقتی که زنده بودند چنین عملی واقع میشد؟ یعنی آیا روز بیست و دوم رمضان شیعیان به امام مجتبی علیه السلام تبریک میگفتند؟ آیا روز یازدهم محرم شیعیان به امام سجاد علیه السلام تبریک گفتند؟ آیا بعد از شهادت امام رضا علیه السلام در آخر ماه صفر، شیعیان ایرانی و غیر ایرانی به امام جواد علیه السلام تبریک گفتند؟ واقع امر این است که چنین سیره ای در میان شیعیان مرسوم نبوده و همگان در این ایام مشغول عزاداری بودند و حداقل میدانیم که تبریک گفتن در کار نبوده است.

راه حل

پس به هر حال، روز نهم ربیع الاول روزی نیست که برای تاجگذاری امام زمان جشن و شادی کرد اما از آنجا که از یک سو، روز نهم ربیع الاول روز شادی شیعیان امیرالمؤمنین است و به جهت به درک واصل شدن دشمن ایشان، این روز را غدیر ثانی نامیده اند، و از سوی دیگر، به جهت برخی از دلائل نمیتوان دلیل واقعی شاد بودن را به طور علنی برای جهانیان اعلام کرد، میتوان گفت این مناسبت یعنی شادی برای تاجگذاری امام زمان علیه السلام، بهانه ی خوبی است که همگان در این روز به شادی و جشن مشغول باشند هر چند بیشتر مردم دلیل واقعی آن را ندانند یا اگر بدانند بر آن خدشه وارد کنند.


یادداشت ثابت - دوشنبه 97 آبان 15 , ساعت 7:9 صبح

پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) شهید از دنیا وفات نمود نه به مرگ طبیعی

سالروز شهادت خاتم الأنبیاء و المرسلین و مبعوث رحمة للعالمین و حبیب إله العالمین الذی سُمّیَ فی السماء بأحمد و فی الأرضین بأبی القاسم و أبی الزهراء محمد را خدمت قطب عالم امکان و دلیل کائنات و روزی دهنده‌ی موجودات حضرت حجة بن الحسن العسکری روحی و ارواح العالمین لتراب مَقدمه الفداء و شیعیان و موالیان آن حضرت و آباء طاهرین ایشان علیهم صلوات الله اجمعین تسلیت عرض می‌کنم.

متأسفانه هنگامی که از وفات پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از این دنیا سخن به میان می‌آید، بعضی از این واقعه تعبیر به «رحلت»می‌کنند و می‌گویند رحلت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در این روز یعنی 28 صفر واقع شده است، و حال آنکه نه تنها به اعتقاد شیعیان امامیه و پیروان ائمه‌ی اثنی عشر (علیهم السلام)، پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) شهید از این دنیا وفات نمود، بلکه در بعضی از کتب عامه و اهل سنت نیز به آن اشاره شده است.

غفلت از این نکته در حالیکه است که به اعتقاد فرقین یعنی هم شیعه و هم سنی، پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) مسموم شده و از این دنیا وفات نمود نه به مرگ طبیعی، اما اینکه این سم و مسمومیت از چه طریق وارد بدن مبارک ایشان شده است، اختلاف وجود دارد.

لذا تعجب و تأسف از این مطلب به جاست که بعضی از جاهلان و یا حتی بعضی از معاندان با علم به این نکته، باز هم اصرار دارند که از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله) تعبیر به رحلت کنند، در حالیکه ایشان مسموم از دنیا وفات نموده و شهید شدند و تعبیر به رحلت وقتی به کار می‌‌رود که انسان به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشد.

لذا دو مطلب را در اینجا از طریق روایات و کتب تاریخی اثبات می‌‌‌کنیم، ابتدا بیان این مطلب که ایشان شهید از این دنیا وفات نمود و دوم اینکه ایشان مسموم از دنیا وفات نمود.

اما اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) شهید از دنیا وفات نموده:

در میان اهل سنت، ابن سعد الواقدی (متوفی 230 قمری) در کتاب طبقات الکبری به این مطلب اشاره کرده است، «و توفی رسول الله شهیدا صلوات الله علیه و رحمته و برکاته و رضوانه‏»[1]، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حالت شهادت از این دنیا وفات فرمود.

در میان کتب شیعه افراد زیادی هستند که به این نکته اشاره کرده‌اند اما می‌توان به روایتی از کتاب شریف کافی تألیف مرحوم ثقة الإسلام کلینی (متوفی 329 قمری) اشاره کرد که در آن از قول امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) این مطلب بیان شده است؛ «أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَالَ لِأَبِی بَکْرٍ یَوْماً لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ (آل‌عمران،169) وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) رَسُولُ اللَّهِ مَاتَ شَهِیداً»[2]، روزى امیرالمؤمنین (علیه السلام) به ابوبکر فرمود: «کسانى را که در راه خدا کشته شده‏اند مرده گمان مکن، بلکه زنده هستند و نزد پروردگار خود روزى می‌برند» و من گواهى می‌دهم که محمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شهید از دنیا رفت‏.

بنابراین می‌توان به طور صریح بیان کرد که بر هر مسلمان لازم است که وقتی سخن از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله) به میان می‌آید، از آن تعبیر به شهادت کند نه رحلت، هر چند که متأسفانه تعبیر به رحلت از سوی برخی از رسانه‌ها و تریبون‌ها بیان شود.

اما بیان این مطلب که پیامبر (صلی الله علیه و آله) مسموم از این دنیا وفات نمودند:

همانطور که بیان شد، مسموم شدن پیامبر (صلی الله علیه و آله) در میان همه‌ی مسلمین مورد اتفاق است، لذا به چند نمونه اشاره می‌‌کنیم:

در میان کتب اهل سنت می‌توان به کتاب السیرة، تألیف إبن هشام (متوفی 213 قمری) اشاره کرد؛ «کان رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم قد قال فی مرضه الّذی توفى فیه، و دخلت أمّ بشر بنت البراء بن معرور تعوده: یا أمّ بشر، إن هذا الأوان وجدت فیه انقطاع أبهرى من الأکلة التی أکلت مع أخیک بخیبر»[3]، پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بیماری که بعد از آن وفات یافتند، به یکی از زنان که به عیادت ایشان آمده بود، فرمودند: این مشکل و بیماری که در من پیدا شده است، به خاطر آن غذایی است که در خیبر برای من آورده شد و من تناول کردم.

از میان کتب شیعه، کتاب سلیم بن قیس (متوفی 76 قمری) نیز به این مطلب اشاره کرده است، در این کتاب روایتی نقل شده که خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) از شهید شدن خود با سم خبر می‌دهند؛ «فَقَامَ إِلَیْهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ هُوَ یَبْکِی فَقَالَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی‏، یَا نَبِیَّ اللَّهِ أَ تُقْتَلُ قَالَ نَعَمْ أَهْلِکُ شَهِیداً بِالسَّم‏»[4]، على بن ابى طالب (صلوات اللَّه علیه) در حالى که مى ‏گریست برخاست و گفت: پدر و مادرم فدایت باد اى رسول خدا! آیا کشته خواهى شد؟ فرمود: آرى، با سمّ مسموم و شهید خواهم شد.

البته در اینجا ممکن است به ذهن این سؤال خطور کند که گرچه طبق نقل شیعه، پیامبر (صلی الله علیه و آله) مسموم شدند، اما چه کسیایشان را مسموم کرد، آیا دلیل مسمومیت همان است که در منابع اهل سنت آمده، یا دلیل دیگری دارد؟

در جواب تنها به ذکر این روایت بسنده می‌کنیم که امام صادق (علیه السلام) فرمودند دلیل مسمومیت پیامبر (صلی الله علیه و آله)،‌ سمی بود که دو همسر ایشان به ایشان خوراندند و ایشان را مسموم کردند، «تَدْرُونَ مَاتَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أَوْ قُتِلَ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ فَسُمَّ قَبْلَ الْمَوْتِ إِنَّهُمَا سَمَّتَاهُ»[5].

گرچه وجه جمع بین نقل اهل سنت و نقل شیعه وجود دارد، اما هدف از این نوشتار این مطلب نیست، بلکه هدف، اثبات این مطلب بود که پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله) مسموم و شهید از این دنیا وفات نمودند و بر شیعیان و دوستداران آن حضرت لازم است که این نکته را زنده نگه دارند و بر این امر مواظبت داشته باشند.

 

 و السلام

 

 



[1]  . الطبقات ‏الکبرى، ج‏2، ص: 156.

[2] . الکافی، ج‏1، ص: 533.

[3]. السیرة النبویة، ج‏2، ص: 338.

[4]. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‏2، ص: 838.

[5]. بحار الأنوار، ج‏28، ص: 21-20.


یادداشت ثابت - یکشنبه 97 خرداد 14 , ساعت 9:50 صبح

على (علیه السلام) از دیدگاه دشمنان قسم خورده (معاویه، عمروعاص و یزید)


اعتراف دشمنان به فضیلت امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (علیهما السلام)


نقل شده است که روزى معاویه با یزید (پسرش) و عمروعاص وزیرش (لعنة الله علیهم) نشسته بود، در آن حال جامه‌اى به رسم پیشکش براى معاویه آوردند، جامه بسیار نفیس بود و دل معاویه به آن جامه مایل شد.

عمروعاص خواست آن جامه را از معاویه بگیرد و گفت که این نیکو جامه‌اى بوده است، معاویه گفت: بلى، نیکو جامه‌اى بوده است! عمروعاص دانست که دل معاویه بدان جامه مایل است، دیگر سخن نگفت.

سپس یزید گفت: این نیکو جامه‌اى بوده است، معاویه گفت: بلى، نیکو جامه‌اى بوده است! یزید نیز فهمید که دل معاویه به آن جامه مایل است و دیگر سخن نگفت.

آنگاه عمروعاص خواست که جامه را از چنگ بیرون آورد، از راه شیطنتى که داشت گفت: هر کدام از ما در مدح على بن أبى طالب (علیهما السلام) شعرى مى‌گوییم، هر یک بهتر گفتیم جامه را برمى داریم؛ و گمانش این بود که معاویه به خاطر دشمنی، از مدح کردن علی (علیه السلام) امتناع خواهد کرد.

 

اما معاویه (لعنة الله علیه) گفت:

خَیرُ الْوَرَی مِن بعدِ أحمدِ حیدرُ

و النّاسُ أرضٌ و الوصىُ سماءُ

یعنى: بهترین مردم بعد از رسول خدا حیدر است، و مردمان زمین‌اند وصى پیمبر آسمان است.

 

عمروعاص (علیه اللعنة) گفت:

و هو الذى شَهِدَ العَدوُّ بِفضلِهِ

و الفضلُ ما شهِدَتْ به الأعداءُ

یعنى: آن حضرت کسى است که دشمنش (یعنی معاویه) شهادت به فضلش مى‌دهد، و فضیلت آن است که دشمن به آن شهادت دهد.

 

سپس یزید (علیه اللعنة و العذاب) گفت:

کَمَلیحةٍ شَهِدَتْ بِحُسنِها ضَرّاؤُها

و الحُسنُ ما شَهِدَتْ به الضَّراءُ

یعنى علی (علیه السلام) مثل زن صاحب جمالى است که هووى او (یعنی معاویه) شهادت دهد به نیکی و حُسن او، و حُسن و خوبی آن است که هوو به آن شهادت دهد.

 

بعد از این جریان بیتی که عمرو عاص سروده بود، مورد قبول دو نفر دیگر واقع شد و او توانست آن پیراهن نفیس را تصاحب کند، و از آن به بعد این بیت شعر در کلمات مردم و علماء رواج پیدا کرده و مشهور شد و به مناسبت از آن استفاده می‌کنند.

 

منابع:

1- مجموعه‌ی خطی به شماره‌ی (189/15) کتابخانه‌ی مرحوم آیت الله گلپایگانی.

2- چهره‌ی درخشان قمر بنی هاشم (علی ربانی خلخالی)، ج3، ص: 27-28.

3- التحصیل فی أیّام التعطیل [1] به نقل از کتاب مودّة القربى، (سید علی‌نقی طبسی حائری): ص: 356-357.

4- نور الأفهام فی علم الکلام [2] (سید حسن حسینى لواسانى‏)، ج‏2، ص: 41.

 

 



[1] . دار فدک للنشر، ایران مشهد، مقابل جامع گوهرشاد، حوض نو، هاتف، 55588.

[2] . ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی‏، قم‏، 1425 ق‏، مقدمه و تحقیق ازسید ابراهیم لواسانى‏


یادداشت ثابت - جمعه 96 بهمن 7 , ساعت 1:49 عصر

1- أخرج الإمام أحمد، و التّرمذی، و الحاکم عن أبی الزّبیر رضى اللّه عنه، أنّ النّبیّ صلّى اللّه علیه و آله و سلّم قال: «إِنَّهَا فَاطِمَةُ بِضْعَةٌ مِنِّی، یُؤْذِینِی مَا آذَاهَا».

احمد بن حنبل و ترمذی و حاکم نیشابوری از ابی زبیر نقل کردند که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود به راستی که فاطمه علیها السلام پاره‌ی تن من است و هر آنچه که او را اذیت کند مرا اذیت کرده است.

مسند احمد: ج26، ص46 ؛ سنن تزمذی: ج5، ص511 ؛ المستدرک علی الصحیحین: ج11، ص59.


و روى البخاری فی صحیحه بإسناد ذکره أن رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم قال: فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی‏.

بخاری به سند خود در کتابش روایت کرده است که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود فاطمه علیها السلام پاره‌ی تن من است و هر کس او را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است.

صحیح بخاری: ج6، ص121.


الإحتجاج عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله قَالَ لِفَاطِمَةَ یَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یرْضَى لِرِضَاکِ.

مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج از حسین بن زید از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به حضرت زهرا علیها السلام فرمود ای فاطمه به راستی که خداوند به جهت غضب و ناخشنودی تو، ناخشنود می‌گردد و به جهت رضایت تو راضی خواهد گشت.

الإحتجاج: ج‏2، ص354.


2- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله یَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِی فَهُوَ فِی الْجَنَّةِ مَعِی وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِی النَّارِ یَا سَلْمَانُ حُبُّ فَاطِمَةَ یَنْفَعُ فِی مِائَةِ مَوْطِنٍ أَیْسَرُ تِلْکَ الْمَوَاطِنِ الْمَوْتُ وَ الْقَبْرُ وَ الْمِیزَانُ وَ الْمَحْشَرُ وَ الصِّرَاطُ وَ الْمُحَاسَبَةُ فَمَنْ رَضِیَتْ عَنْهُ ابْنَتِی فَاطِمَةُ رَضِیتُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِیتُ عَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مَنْ غَضِبَتْ عَلَیْهِ فَاطِمَةُ غَضِبْتُ عَلَیْهِ وَ مَنْ غَضِبْتُ عَلَیْهِ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَا سَلْمَانُ وَیْلٌ لِمَنْ یَظْلِمُهَا وَ یَظْلِم‏ ذُرِّیَّتَهَا وَ شِیعَتَهَا.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به سلمان فرمود ای سلمان! هر کسی دخترم فاطمه علیها السلام را دوست داشته باشد، او در بهشت مرا همراهی خواهد کرد، و هر کسی او را خشمگین سازد، جایگاه او آتش خواهد بود، ای سلمان محبت فاطمه در صد موضع و مکان به انسان نفع می‌رساند که آسان‌ترین آن مواضع، لحظه‌ی مرگ و جایگاه قبر و دادگاه عدل خداوندی و صحرای محشر و عرضه‌ی اعمال انسان بر او و حساب رسی به آنها است، پس هر کسی که دخترم از او راضی باشد، من از نیز او راضی هستم، و هر کسی را که من از او راضی باشم، خدا از او راضی خواهد بود، اما اگر دخترم از کسی غضبناک بود، من نیز بر او غضبناک خواهم شد، و هر کسی که من از او غضبناک باشم، خدا بر او غضب خواهد گرفت، ای سلمان وای و ویل بر کسی که به فاطمه علیها السلام و همسرش علی امیرالمؤمنین علیه السلام ظلم کند و وای و ویل بر کسی که به فرزندان فاطمه علیها السلام و شیعیان او ظلم کند.

بحار الأنوار: ج‏27، ص116.


عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ: قَالَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ یَظْلِمُ بَعْدِی فَاطِمَةَ ابْنَتِی وَ یَغْصِبُهَا حَقَّهَا وَ یَقْتُلُهَا.

امام صادق علیه السلام فرمودند که جدم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود از رحمت خدا به دور است کسی که بعد از من به دخترم فاطمه علیها السلام ظلم کند و حق او غصب کند و او را به قتل برساند.

بحار الأنوار: ج‏29، ص346.


3- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله لِعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ: ... وَ لَوْ کَانَ الْحُسْنُ هَیْئَةً لَکَانَتْ فَاطِمَةَ بَلْ هِیَ أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَةَ علیها السلام ابْنَتِی خَیْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَرَفاً وَ کَرَماً.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خطاب به عبد الرحمن بن عوف فرمودند اگر نیکویی و زیبایی به صورت هیئت انسان باشد، او حتماً فاطمه علیه السلام خواهد بود، بلکه فاطمه علیه السلام بزرگتر است، به راستی که دخترم فاطمه علیها السلام از نظر عنصر وجودی و شرافتمندی و بخشندگی بهترینِ اهل زمین است.

مائة منقبة: ص136.


4- قال‏ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلم:‏ و الذی بعثنی بالرسالة و اصطفانی بالنبوة، لقد حرّم اللّه تعالى النار على لحم‏ فاطمة و دمها و شعرها و عصبها، و فطم من النار ذرّیتها و شیعتها ... الویل لمن شک فی فضل فاطمة، لعن اللّه من یبغض بعلها و لم یرض بإمامة ولدها.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمودند قسم به کسی که من را برای رسالت مبعوث کرد و برای نبوت اختیار کرد، به راستی که خداوند آتش را بر گوشت و پوست و مو و رگ‌های فاطمه علیها السلام حرام کرده است، فرزندان و شیعیان او را نیز از آتش حفظ کرده است، و وای و ویل بر کسی که در برتری فاطمه علیها السلام شک کند، و خداوند نفرین کند کسی را که کنیه‌ی شوهر او را در دل دارد و به امامت فرزندان او راضی نباشد.

الثاقب فی المناقب: ص294.


5- عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله الْوَفَاةُ دَعَا الْأَنْصَارَ وَ قَالَ یَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ ... أَلَا فَاسْمَعُوا وَ مَنْ حَضَرَ أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی فَمَنْ هَتَکَهُ فَقَدْ هَتَکَ حِجَابَ اللَّهِ.

امام کاظم علیه السلام از پدر بزرگوارش امام صادق علیه السلام روایتی نقل کردند که هنگامی که زمان شهادت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرارسید، گروه انصار را دعوت کرد و به آنها فرمود ای گروه انصار و هر آن کسانی که اینجا حاضر هستند گوش فرادهید که به راستی که درب خانه‌ی فاطمه علیها السلام درب خانه‌ی من است و خانه‌ی فاطمه علیها السلام خانه‌ی من است، و هر کسی که به خانه‌ی او جسارت کند، در واقع به حجاب خدا جسارت کرده است.

بحار الأنوار: ج‏22، ص477.


6- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ.

امام صادق علیه السلام در ذیل آیه إنا أنزلناه فی لیلة القدر فرمودند لیلة همان فاطمه علیها السلام است، و قدر همان الله است، هر کسی که توانست از فاطمه علیها السلام به هر اندازه که حق او است، معرفت پیدا کند، به راستی که او شب قدر را درک کرده است.

بحار الأنوار: ج‏43، ص65.


7- سَمِعْتُ النَّبِیَّ صلّى اللّه علیه و آله یَقُولُ لِابْنَتِهِ فَاطِمَةَ أَنْتِ خَیْرُ النَّاسِ أَباً وَ بَعْلا.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به دختر خود حضرت زهرا علیها السلام فرمودند تو بهترین مردم از جهت پدر و همسر هستی.

بحار الأنوار: ج‏38، ص9.


8- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله یَا فَاطِمَةُ ... أَنْتِ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکِ.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمودند ای فاطمه تو از من هستی و من از تو هستم.

بحار الأنوار: ج‏43، ص33.


9- عَنِ النَّبِیِّ صلّى اللّه علیه و آله قَالَ: نُورُ ابْنَتِی فَاطِمَةَ مِنْ نُورِ اللَّهِ.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمودند نور دخترم فاطمه از نور خدا است.

بحار الأنوار: ج‏15، ص10.


10- عن رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله عن اللّه تبارک و تعالى أنه قال: یا أحمد، لولاک لما خلقت الأفلاک، و لو لا علی لما خلقتک، و لو لا فاطمة لما خلقتکما

خداوند در شب معراج به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمودند ای احمد اگر تو نبودی، جهانیان را خلق نمی‌کردم، اگر علی علیه السلام نبود، تو را خلق نمی‌کردم، و اگر فاطمه علیها السلام نبود شما دو نفر را خلق نمی‌کردم.

جنة العاصمة: ص284.


11- یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِکَتِهِ یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَى أَمَتِی فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ إِمَائِی قَائِمَةً بَیْنَ یَدَیَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِیفَتِی.

خداوند به ملائک فرمود این ملائک من، به سرور کنیزان من، فاطمه علیها السلام نگاه کنید که در برابر ایستاده است و تمام اعضاء و جوارح او از خوف من می‌لرزد.

بحار الأنوار: ج‏28، ص38.


12- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله بَیْنَمَا أَهْلُ الْجَنَّةِ فِی الْجَنَّةِ یَتَنَعَّمُونَ وَ أَهْلُ النَّارِ فِی النَّارِ یُعَذَّبُونَ إِذَا لِأَهْلِ الْجَنَّةِ نُورٌ سَاطِعٌ فَیَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا هَذَا النُّورُ لَعَلَّ رَبَّ الْعِزَّةِ اطَّلَعَ فَنَظَرَ إِلَیْنَا فَیَقُولُ لَهُمْ رِضْوَانُ لَا وَ لَکِنْ عَلِیٌّ علیها السلام مَازَحَ فَاطِمَةَ فَتَبَسَّمَتْ فَأَضَاءَ ذَلِکَ النُّورُ مِنْ ثَنَایَاهَا.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمودند هنگامی که اهل بهشت در بهشت در از نعمتهای برخوردارند، ناگهان متوجه نور درخشانی می‌شوند، هنگامی که از علت آن سؤال می‌کنند خداوند به آنها می‌فرماید که امیرالمؤمنین علی علیه السلام به حضرت زهرا سلام الله علیها شوخی کردند و حضرت زهرا علیها السلام نیز لبخند زدند و آن نور درخشان از دندانهای حضرت زهرا علیها السلام نمایان شد.

بحار الأنوار: ج‏43، ص75.


13- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله یَا بُنَیَّةِ أَنَّکِ أَوَّلُ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَالْوَیْلُ کُلُّهُ لِمَنْ ظَلَمَکِ وَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ لِمَنْ نَصَرَکِ.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمودند ای دخترم تو اولین نفر از اهل بیت من هستی که به من ملحق می‌شوی، پس ویل و وای بر کسی که به تو ظلم کند و پیروزی بزرگ برای کسی که تو را یاری کند.

بحار الأنوار: ج‏43، ص227.


14- قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ إِن‏ فَاطِمَةَ علیها السلام خِیَرَةُ الْحَرَائِرِ.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند به راستی که فاطمه علیها السلام بهترینِ زنان آزاده است.

إثبات الهداة: ج‏5، ص161.


15- قالت عائشة : کنّا نخیط ، و نغزل ، و ننظم الأبرة باللّیل فی ضوء وجه فاطمة ( علیها السلام )

از عائشه نقل شده که ما شبها در زیر نور چهره‌ی فاطمه خیاطی و پنبه ریسی و نخ سوزن می‌کردیم.

أخبار الأُول وآثار الدول لأحمد بن یوسف الدمشقی ؛ فاطمة الزهراء عن لسان عائشة الشیخ جعفر الهادی.


16- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى اللّه علیه و آله: یَا فَاطِمَةُ! أَبْشِرِی فَلَکِ عِنْدَ اللَّهِ مَقَامٌ مَحْمُودٌ تَشْفَعِینَ فِیهِ لِمُحِبِّیکِ وَ شِیعَتِکِ فَتُشَفَّعِینَ.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمودند ای فاطمه بر تو باد بشارت که تو نزد خداوند مقام ستوده و بلند مرتبه داری که در آن مقام‏ از دوستان و از شیعیانت شفاعت می‌کنى و شفاعت تو نیز پذیرفته خواهد بود.

بحار الأنوار: ج‏29، ص346.


یادداشت ثابت - شنبه 96 دی 3 , ساعت 7:52 صبح

معجزه امام حسن عسکری (علیه السلام) در سفر به گرگان از طریق طی الأرض همراه با ذکر منابع

 

طی الأرض یکی از معجزات ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام) در زمان حیات مبارکشان می‌باشد، طی الأرض در لغت به معنای پیمودن زمین است (کتاب العین، ج‏7، ص465) و در اصطلاح به این معنا است که ائمه‌ی معصوم (علیهم السلام) به عنایت و اذن خداوند تبارک و تعالی در یک لحظه از یک منطقه به منطقه‌ی دور دست سفر می‌کنند و این پیمودن مسیر طولانی در یک لحظه، معمولا برای نشان دادن معجزه‌ای از معجزات این بزرگوران صورت می‌‌گیرد.

یازدهمین امام از ائمه‌ی اثنی عشر حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) هستند که در طول مدت عمر مبارک خود حداقل دوبار طی الأرض فرمودند، یکی از این موارد، سفر به شهر جرجان یا گرگان در سوم ربیع الثانی است که قبل از سفر، حضرت وعده‌ی سفر به این شهر را به مردم آن دیار داده بودند، لذا برای تبرک، این جریان را نقل می‌کنیم:

 

جعفر بن شریف جرجانى مى‏گوید:

سالى عازم حجّ شدیم و در سامرّا نزد امام عسکرى (علیه السّلام) رسیدم، و شیعیان، مال زیادى را توسط من براى آن حضرت، فرستاده بودند.

خواستم از حضرت بپرسم که آنها را به چه کسى بدهم اما قبل از اینکه چیزى بگویم، فرمود: آنچه با خود آورده‏اى به مبارک، خادم من بده.

مى ‏گوید: من نیز چنان کردم، سپس گفتم در گرگان شیعیانت به تو سلام مى ‏رسانند.

فرمود: آیا بعد از اتمام حجّت به آنجا برمى ‏گردى؟

گفتم: آرى.

فرمود: تو بعد از صد و هفتاد روز، به گرگان مى‏رسى، و اوّل روز جمعه سه روز گذشته از ماه ربیع الآخر به آنجا وارد مى‏شوى، به آنها بگو که من هم آخر همان روز، آنجا مى ‏آیم، برو، خدا تو و آنچه با خود دارى سالم نگهدارد، و بر خانواده‏ ات وارد مى ‏شوى و براى پسرت، شریف فرزندى متولد مى ‏شود، اسمش را صلت بن شریف بن جعفر بن شریف بگذار، و خداوند او را بزرگ مى ‏گرداند و از دوستان ما خواهد شد.

گفتم: یا بن رسول اللَّه! ابراهیم بن اسماعیل جرجانى از شیعیان توست و بین دوستانت بسیار معروف است، و هر سال بیشتر از صد هزار درهم به آنها مى ‏دهد.

فرمود: خدا از ابراهیم بن اسماعیل، بخاطر رفتارش با شیعیان ما، راضى است و گناهان او را بخشیده و فرزند سالمى به او روزى کرده است که حق را مى ‏گوید.

به او بگو: که حسن بن على گفت: نام پسرت را «احمد» بگذار.

سپس نزد آن حضرت بر گشتم و مناسک حج را انجام دادم. و خدا مرا سالم نگهداشت تا اینکه روز جمعه، اول ماه ربیع الآخر، در ابتداى روز همچنان که امام فرموده بود به گرگان رسیدم. و دوستان و آشنایان براى دیدار من آمدند. به آنها گفتم که امام حسن عسکرى (علیه السّلام) وعده داده است که تا آخر همین روز، اینجا بیاید، پس آماده شوید تا سؤالها و حوایج خود را از او بخواهید.

همین که نماز ظهر و عصر را خواندند، در خانه من اجتماع کردند. به خدا قسم! چیزى نفهمیدیم مگر اینکه امام (علیه السّلام) آمد و وارد خانه شد، و اوّل او بر ما سلام کرد، سپس ما به استقبالش رفتیم و دستش را بوسیدیم.

سپس فرمود: من به جعفر بن شریف وعده داده بودم که آخر همین روز به اینجا بیایم، نماز ظهر و عصر را در سامرّا خوانده‏ ام و به سوى شما آمدم تا تجدید عهد نمایم، و اکنون در خدمت شما هستم و حاضرم تمام سؤالها و حوایج شما را برآورده سازم.

نخستین کسى که پرسش نمود «نضر بن جابر» بود. او گفت: یا ابن رسول اللَّه! چند ماه است که چشمان پسرم آسیب دیده است، از خدا بخواه تا بینایى را به او برگرداند.

حضرت فرمود: او را بیاور.

پس دست مبارکش را به چشمانش کشید، بینایى او به حالت اوّل برگشت آنگاه مردم یک به یک مى ‏آمدند و نیازهاى خود را مطرح مى ‏کردند، و حضرت نیز براى آنها دعا مى ‏نمود و حوایجشان را بر آورده مى ‏ساخت، سپس حضرت، همان روز هم به سامرّا برگشت.

 

اما منابعی که این جریان را نقل کرده‌اند به ترتیب سال فوت مؤلف عبارت است از:

 

1- ابن حمزه طوسى، محمد بن على‏، زنده در 566 ق‏، الثاقب فی المناقب، ص: 214-216.

2- قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله‏، متوفی 573ق، الخرائج و الجرائح، ج‏1، ص: 424-426.

3- اربلى، على بن عیسى‏، متوفی 692ق، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج‏2، ص: 427-428.

4- حر عاملى، محمد بن حسن‏، متوفی 1104ق، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‏5، ص: 30.

5- بحرانى، سید هاشم بن سلیمان‏، متوفی 1107ق، مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر، ج‏7، ص: 617-619.

6- مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، متوفی 1110ق، ج‏50، بحار الأنوار، ص: 262-264.

7- قمی، شیخ عباس، متوفی 1359ق، منتهى الآمال، ج‏3، ص: 1921-1923.

8- محمد مهدی المازندرانی، متوفی 1384ق، نور الأبصار فی أحوال الأئمة التسعة الأبرار، ص: 322.

9- عزیز الله عطاردی، مسند الإمام العسکری (علیه السلام)، ص: 115-116.

10- ابوالقاسم خزعلی، موسوعة الإمام العسکری (علیه السلام)، ج‏1،ص: 235-236.


یادداشت ثابت - یکشنبه 96 آذر 6 , ساعت 9:48 صبح

آیا نهم ربیع الاول روز جشن به مناسبت تاجگذاری امام زمان علیه السلام است؟

برخی چنین پنداشته اند که روزی که امام زمان علیه السلام به امامت رسیدند - که نهم ربیع الاول است - در واقع روزی است که باید به همین مناسبت جشن و شادی برپا کرد، چرا که رسیدن به مقام امامت برای ایشان دارای خوشحالی است و لازم است که پیروان آن حضرت نیز مسرور باشند.

البته در ابتدا باید این مطلب ثابت شود که رسیدن به مقام امامت مثل مقامات دنیایی است و برای صاحب آن باعث خوشحالی زائد الوصف است، که به نظر میرسد اثبات این مطلب مشکل باشد، چرا که در مقامات و مناصب دنیایی چنین است که اگر به کسی پیشنهاد شد که مسئولیت فلان منصب را قبول کن، او میتواند به هر دلیل آن مسئولیت را نپذیرد، اما به اعتقاد شیعه، اگر کسی قرار شد که مسئولیت امامت بر جامعه را بپذیرد بر او لازم و واجب است این مسئولیت را پذیرد و آن را بر عهده بگیرد.

برای نمونه مرحوم علامه حلی در کتاب ألفَین چنین میفرمایند:

منها تحمل الإمامة و قبولها و هذا یجب على الإمام و قد فعله.( الألفین، ص 54)

یعنی هدایت انسانها دارای شرایطی است که یکی از آنها قبول وظیفه ی امامت و پذیرش آن است که بر امام و کسی که این وظیفه به او محول شده، واجب است آن را بر عهده بگیرد، و میبینیم که امام علیه السلام نیز آن را قبول کرده است.

پس قبول مقام امامت و یا نبوت یک وظیفه است که بر عهده ی یک شخص نهاده میشود و نمیتواند از پذیرش آن سرباز زند، که البته دارای شرایط خاصی است مثل اینکه امام یا نبی باید معصوم بوده و افضل انسانها و برترین آنها باشند که قطعا چنین است.

در مرتبه ی نازل و پائین تر از مقام امامت، مقام مرجعیت است که در زمان غیبت امام علیه السلام وظیفه ی علمای شیعه این است که هدایت مردم را تا جایی که توان دارند بر عهده بگیرند، در سیره ی علمای شیعه این مطلب به وفور دیده میشود که ایشان در قبول این مسئولیت اشتیاق چندانی نداشتند چرا که آن را وظیفه ای بس مهم میدانستند که لغزش در این مسیر باعث لغزش بسیاری از انسانها میشود لذا آن را با اکراه میپذیرفتند نه اینکه کسی توهم کند آنها از وظیفه ی هدایتگری سرباز میزدند.

در ادامه ی اصل بحث، ممکن است کسی بگوید وظیفه بودن مقام امامت برای امام علیه السلام منافاتی با این ندارد که وقتی ایشان به این مقام رسید، خوشحال باشیم و به ایشان تبریک بگوییم.

در مقام پاسخ باید به سیره ی اهل بیت علیهم السلام مراجعه کنیم، که آیا ائمه ی معصومین وقتی به این مقام میرسیدند، خوشحال بودند و آیا مومنین و شیعیان به ایشان تبریک میگفتند؟ جواب منفی است و در هیچ کجای تاریخ این مطلب نقل نشده است.

بله، در مورد جریان غدیر خم، روایات زیادی نقل شده که بعد از اینکه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم، امیرالمؤمنین را به جانشینی خود معرفی کردند، دستور دادند که همه به ایشان سلام کرده و با این لقب خاص او را خطاب قرار دهند و تبریک بگویند، که جمله ی «بخ بخ یا علی» از عمر بن الخطاب در این زمینه معروف است. (الإرشاد، ج‏1، ص 177)

اما باید توجه داشت که این قضیه با ما نحن فیه فرق دارد، چرا که در آن روز هم خاتم الانبیاء و هم امیرالمؤمنین در قید حیات بودند و این مساله نیز یک مساله ویژه و حساس بود و باید از همه ی مسلمین بیعت گرفته میشد تا حجت بر همگان تمام شود، و اگر در سالهای بعد، این جریان توسط سایر ائمه علیهم السلام مورد تاکید بود و آن را عید خطاب کردند، به خاطر اهمیت مقام امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام بود که دوست داشتند همگان به این ولایت اقرار کنند چرا که شرط قبولی اعمال، ولایت است، کما اینکه در روایات به این معنا اشاره شده که شادی برای مومنان است به جهت اینکه ولایت اهل بیت بر آنها عرضه شد و آنها نیز قبول کردند.(وسائل الشیعة، ج‏10، ص 446)

وانگهی! بعد از اینکه جریان سقیفه پایه ریزی شد، به حسب ظاهر مقام خلافت از امیرالمؤمنین سلب شد، اما همچنان ایشان مولی و امام همه ی مسلمین بودند گرچه قدرت تصرف در امور ظاهری را نداشتند.

برای تایید این مطلب که روز نهم ربیع الاول روز تبریک به امام زمان علیه السلام نیست، به این نکته اشاره میکنیم که اگر قرار باشد روز بعد از شهادت امام عسکری علیه السلام روز تبریک به امام زمان علیه السلام باشد، بنابراین باید روز یازدهم محرم یعنی یک روز بعد از شهادت امام حسین علیه السلام نیز روز تبریک به امام سجاد علیه السلام باشد چرا که ایشان به مقام امامت رسیدند، و همچنین روز بیست و دوم ماه رمضان روز تبریک به امام حسن مجتبی علیه السلام باشد که بعد از امیرالمؤمنین به مقام امامت رسیدند، که در واقع چنین نیست و کسی امروز این ایام را به عنوان ایام جشن و تبریک محسوب نمیکند.

اما ممکن است کسی بگوید این نمونه هایی که بیان شد، در مورد ائمه ای است که شهید شده اند و روز بعد از شهادت ایشان معنا ندارد که به امام بعدی که او نیز شهید شده است تبریک بگوییم، در حالیکه بحث در مورد امام زمان علیه السلام است که امام زنده ولی غایب است، که با سایر اجداد معصومین خود از این جهت فرق دارد.

در جواب چنین میگوییم که اولا در اعتقادات شیعه چنین آمده است که زنده بودن یا مرده بودن امام معصوم هیچ فرقی برای او ندارد و هر ویژگی که امام در زمان حیات خود دارد همان ویژگی را نیز در زمان ممات خود دارد، کما اینکه در بعضی از زیارات معصومین میخوانیم «اشْهَدُ انَّکَ تَسْمَعُ کَلامِی وَ تَشْهَدُ مَقامِی‏» لذا فرقی بین امام زنده و مرده نیست.

ثانیا بر فرض قبول کنیم که ممات امام علیه السلام یک فرق ویژه است که او را از امام زنده متمایز میکند لذا میتوان به امام زنده تبریک گفت اما به امام مرده نمیتوان، این سوال به صورت جدی مطرح است که آیا در زمان خود ائمه وقتی که زنده بودند چنین عملی واقع میشد؟ یعنی آیا روز بیست و دوم رمضان شیعیان به امام مجتبی علیه السلام تبریک میگفتند؟ آیا روز یازدهم محرم شیعیان به امام سجاد علیه السلام تبریک گفتند؟ آیا بعد از شهادت امام رضا علیه السلام در آخر ماه صفر، شیعیان ایرانی و غیر ایرانی به امام جواد علیه السلام تبریک گفتند؟ واقع امر این است که چنین سیره ای در میان شیعیان مرسوم نبوده و همگان در این ایام مشغول عزاداری بودند و حداقل میدانیم که تبریک گفتن در کار نبوده است.

پس به هر حال، روز نهم ربیع الاول روزی نیست که برای تاجگذاری امام زمان جشن و شادی کرد اما از آنجا که از یک سو، روز نهم ربیع الاول روز شادی شیعیان امیرالمؤمنین است و به جهت به درک واصل شدن دشمن ایشان، این روز را غدیر ثانی نامیده اند، و از سوی دیگر، به جهت برخی از دلائل نمیتوان دلیل واقعی شاد بودن را به طور علنی برای جهانیان اعلام کرد، میتوان گفت این مناسبت یعنی شادی برای تاجگذاری امام زمان علیه السلام، بهانه ی خوبی است که همگان در این روز به شادی و جشن مشغول باشند هر چند بیشتر مردم دلیل واقعی آن را ندانند یا اگر بدانند بر آن خدشه وارد کنند.


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ